احمدی نژاد: بازی بهروز وثوق و فردین را دوست دارم
محمود احمدینژاد یکی از چهرههای سیاسی کشور و همینطور رئیس جمهور سابق مردم در دولت نهم و دهم چند سالی است که با حواشی سازی در تلاش است تا خود را ترند کند. صحبت های اخیر وی در خصوص بازی بهروز وثوق و فردین، بازیگران پیش از انقلاب آخرین جنجال این چهره سیاسی است.
به گزارش بورس فردا و به نقل از گروه خبری پرسون،
هر مسیری که بتواند تا نامش مطرح شود را طی میکند که نمونه آخرش اظهاراتی است که درباره فیلمهای رژیم گذشته داشت. دولت بهار نوشت؛ احمدینژاد گفته است: «واقعا شرایط من اقتضا نمیکند که حتما و دائما به سینما بروم، اما در جریان روند امور هستم. قبل از انقلاب هم سینما میرفتیم. فیلمهایی مانند دهفرمان را دیدهام که آن زمان جزو فیلمهای برجسته بود، فیلمهایی مانند قیصر، گوزنها و رضاموتوری را هم دیدهام.
بازی خوب بهروز وثوقی که خودش سطح فیلم را بالا میبرد. یعنی آنقدر بازیاش خوب بود که خودش به تنهایی سطح فیلم را بالا میبرد. فیلمهای زیادی دیدیم. آن زمان فردین فیلمهای زیادی بازی میکرد. دوره ما دوره فردین و بیکایمانوردی بود.» مجری گفت: «بعد از انقلاب به نظرم یک جاهایی تنگناهایی به وجود میآید. یک بخش مربوط به امور نظارتی و یک بخش هم مربوط به امور دخالتی است. بخشهای نظارتی مانند ارشاد و جاهایی که بر تولید فیلم نظارت میکنند.
دخالت هم یعنی دستگاههایی بهوجود میآید که فیزیک سینماها را بهدست میگیرند. حالا سینماهایی که مصادره شدهاند و تحت پوشش قرار گرفتند، میگویند این را پخش میکنم آن را پخش نمیکنم یا اینکه در تولید فیلم دخالت میکنند. به نظر شما ساز و کار چگونه ایجاد شده و چگونه میتواند رفع شود؟» احمدینژاد پاسخ داد: «گفتم در ذهن برخی هست، بعد از انقلاب هم این ذهنیت در برخی افراد بود که اوایل انقلاب فرصت ظهور و بروز نداشت اما یکی دو سال که گذشت، وقتی فضای سیاسی یکنواخت شد، بعد از سال ۶۰ اینها فرصت پیدا کردند تا خیال خودشان را راحت کنند، فضا را ببندند، کنترل کنند و همه چیز شبیه آنها بشود.
حرف اول تسلا در بازار خودروی چین
گفتند همه باید مثل ما بیندیشند و همه سلایق باید مثل ما باشد. اگر فرصت پیدا میکردند میگفتند نوع لباس و خوراک همه باید شبیه ما باشد، آن روزی که ما آبگوشت میخوریم، همه باید آبگوشت بخورند! چون انتها که ندارد! متاسفانه اینها در قالب دلسوزی آمد و آن حوادث اوایل انقلاب و درگیریها و گروهکها، متاسفانه بهانه و فرصتی داد تا با انگ اینکه اینها با انقلاب نیستند و خطر هستند، کاری کردند که دائماً فضا محدودتر شود. در بخش نظارت چند نفر مینشینند و کنترل میکنند. حالا خود اینها چکاره هستند؟ یک زمانی من گفتم این آدمهایی که شما گذاشتید تا فیلمها را کنترل کنند، اصلاً خود اینها فیلمساز برجستهای هستند؟ میدانند فیلم چیست و چقدر زحمت دارد؟ اصلاً خودشان صاحب ایدهای هستند؟ نمیشود که یک نفر خودش صاحب هیچ ایدهای نیست، هیچ فکری ندارد، هیچ تئوری برای جامعه و حوزه هنر ندارد اما میخواهد معیار کنترل دیگران باشد، چگونه ممکن است؟»
چطور در دانشـــگاه نیویـــورک سخنرانی کرد
احمدینژاد در بخش دیگری گفت: سال ۸۶، چهار ماه قبل از اینکه ما به نیویورک برویم، آمدند یک دعوتنامه رسمی دادند که امسال از شما دعوت میکنیم به همان دانشکده بیایید. رئیس دانشکده عوض شده و یک آقایی آمده است، ما هم گفتیم بسیار خوب. روزی که وارد نیویورک شدیم، بچههای نمایندگی گفتند جو خیلی خراب است، نباید به دانشگاه برویم. گفتیم چه شده است؟ و تلویزیون را روشن کردیم. دیدیم مقامات رسمی آمدهاند و نشستهاند و میگویند به چه حقی اجازه دادید؟ حق ندارد بیاید و شروع به تهمت زدن به ما کردند. میگفتند ما باید جلویش را بگیریم، ما از مردم دعوت میکنیم که بریزند و اجازه سخنرانی ندهند، این اصلاً نباید راه برود! یعنی تهدید هم می کردند.
آن قدر در شبکههای مختلف همینطور میزگرد راجع به این موضوع پخش میکردند که وزیر خارجه به من گفت نرویم خطرناک است، اصلا نمیشود رفت! گفتم چرا نرویم؟ دانشگاه است، من هم دانشگاهی هستم. دیدیم یک فضای امنیتی سنگین ایجاد کردند تا اصلا صدا و سخنی به گوش کسی نرسد. وقتی هم که رفتیم یک صحنهای درست کرده بودند که سن کاملا سیاه بود.
ما از این طرف که وارد شدیم در تاریکی نشستیم. بعد رئیس دانشکده در ۲۸ دقیقه یک متنی را خواند که در آن هر فحشی که در تمام فرهنگ لغات کشورها بود، درآورده بود و همه را نثار ما کرد. من به او گفتم ما اینجا مهمان هستیم. ایرانیها وقتی مهمان دعوت میکنند، توهین نمیکنند.
بعد هم جو عوض شد و مسائلی پیش آمد. وی همچنین اظهار کرد: خدا فردین را رحمت کند، 4 تا خانه آنطرفتر از ما زندگی میکرد. ایشان آن زمان خیلی مشهور بود ولی مانند بقیه مردم محل زندگی میکرد. مردم اصلا حس نمیکردند او تافته جدا بافته است یا او فکر کند مردم پایینتر از او هستند. واقعا هیچ فاصلهای نبود. البته بعدا از آن محل رفتند.